تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۴
plusresetminus
وقتی مرغ همسایه غاز می شود

قطار سازندگی در اسلامشهر فقط بوق می زند!

حزب الله نیوز:مشکل قطار شهرمان مرغ های همسایه اند . آخر تمام مرغ های همسایه های ما غاز هستند به همین دلیل هم هیچ یک از واگنهای این قطار به درجه لوکوموتیوی نمی رسند و ما مجبوریم برای کشیدن این قطارهمیشه دست به دامن غاز های همسایه شویم.
۰
کد مطلب : ۸۵۷۱
قطار سازندگی در اسلامشهر فقط بوق می زند!
در یکی از روز های قشنگ پاییزی پس از یک خواب آرام و نوش جان کردن صبحانه ای مفصل برای بازدید از موزه  تاریخی "صنعت لوکوموتیو سازی اسلامشهر" به سمت میدان اصلی شهر حرکت میکنم. مسیرم را از "باغ راه های جدیدالاحداث " انتخاب می کنم تا خش خش برگها را با گوش جان حس کنم، هماهنگ با خش خش برگ ها و جیک جیک گنجک ها پروژه های عمرانی انجام شده در چند سال اخیررا در ذهنم مرور می کنم، آرام آرام پایم را بر روی برگها می گذارم مبادا لذت شنیدن آهنگ زیبایشان را از دست بدهم، زلف های خورشید خانم به آرامی صورتم را نوازش می دهد. وقتی به خود می آیم در"پردیس فرهنگی جوانان" اسلامشهر هستم، پردیسی که از تمامی جهات جواب گوی نیاز های روز جوانان است، حتی جوان های شهر های اطراف نیز به آن حسودی می کنند، زندگی در اسلامشهر چه عالمی دارد؟! بگذریم ...
همچنان غوطه ور در رویا های سرکش خود سری به دنیای شیرین کودکی و آرزوهای نوجوانی می زنم که ناگهان صدای بوق قطارمتوقف در اسلامشهر چرت بزرگسالیم را پاره می کند ...
امروزه کمتر کسی را می توان پیدا کرد که خاطرات شرین کودکی اش با صدای تلق تلوق چرخ ها و غرش بوق قطار پیوند نخورده باشد. به آرامی دفترچه خاطراتم را ورق می زنم که چشمم به آینه تصورات می خورد. آینه را بر می دارم و گرد حجاب تن را از چهره آن پاک می کنم، خوب که به آن نگاه می کنم ، لوکوموتیو مجهز و قدرتمندی را می بینم که قطار عظیم الجثه ای را با قدرت به جلو می کشد. لوکوموتیو در اول واگنها همچون شیری غرش می کند و با گذر از موانع پیش می رود...
قطار تصوراتمان می رود تا مسافران چرت زده را به آرمانشهر برساند، غافل از این که وانت پیکان را توان کشیدن قطار نیست. آری در دنیای تصورامان همه چیز ممکن است، حتی غیر ممکن ها. افسوس ... چیزی که ما لوکوموتیو پنداشته بودیم وانت پیکانی بیش نبود اما نه یک وانت معمولی بلکه به این وانت پیکان لباس لوکوموتیو پوشانده و اسمش را نیز عوض کرده اند. کسی دیگر جرات ندارد او را وانت صدا کند. همه کارمند ها ، شهروند ها و دردمند ها بایستی او را آقای لوکوموتیو صدا کنند. هنگامی که قطار خوشخیالی در سرازیری می افتد، جناب لوکوموتیو و چرخهایش جیر جیر شادی سر می دهند و قد قد غرورشان گوش شهروندان را می آزارد. که ای جماعت بدانید و آگاه باشید که جناب لوکوموتیو چقدر  توانمند است ولی امان از روزی که قطار در سربالایی قرار بگیرد، جناب لوکوموتیو و چرخهایش بدون هیچ تدبیری یکصدا دچار توهم شده از جای دیگرشان صدا در می آید که زمین کج است و رقیب چوب لای چرخ می گذارد و گرنه ما همانیم که رستم بود پهلوان . گاهی هم خود را غاز می پندارند...
هورا .. هورا ... بالاخره چایی های کهنه جوش  اثر کرد و مخچه مان تکانکی خورد و مشکل توقف قطار توسعه در اسلامشهر را یافتیم . مشکل قطار شهرمان مرغ های همسایه اند . آخر تمام مرغ های همسایه های ما غاز هستند به همین دلیل هم هیچ یک از واگنهای این قطار به درجه لوکوموتیوی نمی رسند و ما مجبوریم برای کشیدن این قطارهمیشه دست به دامن غاز های همسایه شویم. چون درمحاسبات و تصوراتمان اشتباه می کنیم لوکوموتیو های وارداتی پس از شروع به کار وانت پیکان از آب در می آیند...

از این که ما حرف هایمان را یواشکی می زنیم ترسمان از آن است که جناب وانت پیکان باورشان بشود که لوکوموتیو هستند و یهویی توهم برشان دارد.

شوخی شوخی چند سوال جدی از مسئولان مدیریت شهری بپرسیم.
آقایان ، بزرگواران و مهتران عزیز آیا فکر نمی کنید آوردن مدیران ارشد بی تجربه و غیر مرتبط ازبیرون سازمان، انگیزه کارشناسان و مدیران میانی را کور می کند؟ تا کی می خواهید به این روند معیوب و پر از ابهام ادامه دهید؟ شهروندان می پرسند شما آقایان چرا با وجود کارشناسان و متخصصین توانمند و قوی در سازمان، همواره مدیران ارشد مجموعه را از بیرون وارد می کنید؟ نکند خبرهایی باشد؟ از اسلاف خود که اکنون دارند در زندان آب خنک میل می کنند درس عبرت بگیرید.
منبع : http://islamcityshahr.mihanblog.com/
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین