تاریخ انتشارچهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۴
plusresetminus
صفحه اینستاگرام مرزوبوم بخشی از کتاب طبیب زندان دولتو و روایت سید مسعود خاتمی، مسئول بهداری کل سپاه در ایام دفاع مقدس از امام جمعه داراب را منتشر کرد. امام جمعه ای به نام آقای نسابه بود که پیر مرد خیلی باصفایی بود. به گمانم، امام جمعه داراب بود. از ایشان خواهش کردیم که اجازه بدهد برایش محافظ بگذاریم، ولی هرچه اصرار می کردیم، قبول نمی کرد. خودش پیاده از خانه به مسجد می رفت و بر می گشت. بعد گفتیم آقا، طبق دستوری که به ما داده شده، باید عده ای محافظ جان شما باشند، چون منافقین ترورتان می کنند. به این کار راضی نمی شد و اصرار هم می کرد که نه. بالاخره وقتی دید که نظر حضرت امام هم همین است، تمکین کرد. منتها آخرش گفت: «به محافظهایی که برای من می گذارید، بگویید خیلی نزدیک من نایستند که اگر کسی خواست من را بکشد، به این بیچاره ها آسیبی نرسد.» خیلی مخلص بود و بچه های سپاه را هم خیلی دوست داشت.
۰
کد مطلب : ۲۴۷۷۷۵
بگویید نزدیک من نایستند!
 
بگویید نزدیک من نایستند!




     
 

 
منبع : مشرق
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین