تاریخ انتشارپنجشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۶
plusresetminus
حزب الله:«چرا باید فیلم بسازیم؟ فیلمسازی را از کجا شروع کنیم؟ فیلم‌های کارگردان‌های دیگر را ببینیم یا نه؟ برای دل خودمان فیلم بسازیم یا برای تماشاچیان؟» در این گزارش از زبان کارگردان‌های مطرح جهان به این پرسش‌ها پاسخ می‌گوییم.
۰
کد مطلب : ۲۵۲۹۱۵
چرا «فیلم‌اولی‌»ها موفق هستند
به گزارش شبکه خبری تحلیلی حزب الله ،«نصیحتی برای دیگرانی که می‌خواهند فیلم بسازند دارم که خیلی ساده است: یک فیلم بسازید!» این را «ژان-لوک گدار» ۹۱ ساله می‌گوید. کارگردان موج نوی سینمای فرانسه که با فیلم‌های «آلفاویل ۱۹۶۵»، «موج نو ۱۹۹۰» و «در ستایش عشق ۲۰۰۱» شناخته می‌شود.
او البته توضیح می‌دهد که چنین کاری در دهه ۱۹۶۰ آسان نبود چون آن موقع حتی دوربین سوپر۸ هم وجود نداشت؛ اما امروزه خریدن یا اجاره یک دوربین هیچ کاری ندارد.
 

گدار پشت دوربین فیلم «پی‌یرو خُله» سال ۱۹۶۵
 
* می‌خواهی فیلم بسازی؟ دوربینت را بردار!
گدار می‌گوید: صدا دارید، تصویر دارید و می‌توانید فیلمتان را روی هر مانیتوری نمایش دهید. بنابراین وقتی کارگردانی که ایده‌ای دارد نزد من می‌آید تا نصیحتی به او کنم، پاسخ من همیشه یکی است: دوربین بردار، فیلمی بساز و به کسی نشانش بده، هر کسی، فرقی ندارد. به تماشاچی نشان بده چه چیزی گرفته‌ای و عکس‌العمل او را نگاه کن. اگر تماشاچی‌ها از آن خوششان آمد، آن وقت برو و فیلم دیگری بساز.
* چرا فیلم‌اولی‌ها موفق‌اند؟
«جان بورمن» فیلمساز بریتانیایی که کارگردانی آثاری همچون «بازماندگان ۱۹۷۲»، «امید و افتخار ۱۹۸۷»، «ژنرال ۱۹۹۸» و «خیاط پاناما ۲۰۰۱» را در کارنامه دارد، به نقل قولی از گدار استناد می‌کند که می‌گفت: «باید آدم جوان و احمق باشد که فیلم بسازد، چون اگر به اندازه ماه آگاه باشد، می‌فهمد که کار غیر ممکن باید انجام دهد.»

او توضیح می‌دهد: منظور گدار این بود که وقتی بتوانید همه مشکلات را پیش‌بینی کنید، این باعث از کار افتادن حستان می‌شود. خیلی وقت‌ها نخستین فیلم یک فیلمساز بسیار خوب از آب در می‌آید، چون کارگردان متوجه نیست که این کار قرار است چقدر دشوار باشد!
 

کاستاریکا در جشنواره کن، اردیبهشت ۱۳۸۴
 
«امیر کاستاریکا» سازنده فیلم‌هایی همچون «عصر کولی ها ۱۹۸۸»، «زیرزمین ۱۹۹۵» و «روی راه شیری ۲۰۱۶» هم همین نظر را درباره فیلم‌های اول دارد. او می‌گوید: باید طوری با فیلمتان روبرو شوید که انگار اولین فیلمی است که می‌سازید و نگذارید ساختن فیلم به یک کار روزمره و عادی بدل شود و هیچ وقت از اکتشاف و رشد کردن دست نکشید. 
این کارگردان بوسنیایی توضیح می‌دهد: از نظر من اشتباه خیلی از کارگردان های نوپا آن است که به گونه‌ای با سینما برخورد می‌کنند که انگار یک شکل تئاتری است که به فیلم تبدیل شده؛ آنقدر برای کار بازیگر احترام قائل هستند که آن را به یک اولویت بدل می‌کنند و توانایی این را ندارند که دیدگاه بصری خود را درباره فیلم شان اعمال کنند، این رویکرد معمولاً بر ضد آنها عمل می‌کند چون بازیگران باید هدایت شوند و باید در درون مجموعه ای از مختصات مشخصی فرموله شوند.
* تا می‌توانید فیلم ببینید!
اما آیا صرفاً داشتن دوربین و فیلم گرفتن کافی است؟ قطعاً اینطور نیست، بلکه باید چارچوب فیلم و مدیوم سینما را شناخت.
«جان وو» کارگردان آثاری همچون «گلوله‌ای در سر ۱۹۹۰»، «تغییر چهره ۱۹۹۷»، «مأموریت غیرممکن۲، ۲۰۰۰» و «شکار انسان ۲۰۱۷» می‌گوید: به دانشجویان فیلمسازی توصیه می‌کنم تا جایی که ممکن است فیلم‌های فراوانی ببینند، چون من خودم به این ترتیب سینما را یاد گرفتم. من در هنگ‌کنگ بزرگ شدم و آنجا مدرسه سینمایی نبود؛ بعدها یکی آغاز به کار کرد اما هیچ وقت نتوانستم به آنجا بروم، چون والدینم خیلی فقیر بودند و توان پرداخت پولش را نداشتند. در عوض من خیلی فیلم دیده‌ام، آن روزها هنگ‌کنگ بهشتی برای فیلم دیدن بود و به خاطر موقعیت جغرافیایی‌اش، هم تحت تأثیر ژاپن بود هم اروپا و هم سینمای آمریکا. فیلم‌های موج نوی سینمای فرانسه را هم مثل فیلم‌های درجه۲ هالیوودی می‌‌دیدیم و از نظر ما آنها به یک اندازه ارزش داشتند. هیچ فرقی بین «ژاک دمی» (کارگردان فرانسوی) یا «سام پکینپا» (کارگردان آمریکایی) قائل نبودم، احتمالاً به همین دلیل است که فیلم‌هایم این همه متنوع هستند، چون تحت تأثیر این دو فیلمساز قرار داشتم.

او به بهره‌گیری از عنصر «غریزه» تأکید دارد و ادامه می‌دهد: من خیلی به غریزه متکی هستم و دوست دارم سر صحنه دست به ابداع بزنم و هیچ فهرستی از نماهایی که باید بگیرم، ندارم! هرگز از استوری بورد استفاده نمی‌کنم. این در حالیست که در هالیوود خیلی‌ها در کار خلاقی کارگردان دخالت می‌کنند و اجازه نمی‌دهند چندان دست به خطر بزند. اما در هنگ‌کنگ فیلم‌های تجاری و پرفروش را می‌توانید به هر روشی که دلتان بخواهد بسازید و آزادی کاملی برای خلاقیت دارید.ژ
* فیلم ببینید، اما تقلید نکنید!
«پدرو آلمادووار» کارگردان اسپانیایی فیلم‌هایی همچون «با او حرف بزن ۲۰۰۲»، «پوستی که در آن زندگی می‌کنم ۲۰۱۱» و «درد و شکوه ۲۰۱۹» اما نظر متفاوتی دارد.

آلمادووار در جشنواره «کن» ۱۹۸۴
او می‌گوید: با تماشای فیلم تا حد کمتر می‌شود سینما را آموخت، البته این خطر وجود دارد که به دام تمجید کردن می‌افتید. می‌بینید که چگونه اساتید فیلمسازی صحنه‌ای را فیلمبرداری می‌کنند و آن وقت سعی می‌کنید در فیلم‌های خودتان از آنها تقلید کنید، اگر صرفاً پای تحسین کردن در میان باشد تماشای فیلم فایده‌ای نخواهد داشت، تنها دلیل موجه برای تماشای فیلم‌های دیگران آن است که شاید با دیدن آنها راه حلی برای یکی از مشکلات خودتان بیابید که این نوع تأثیر پذیرفتن به عنصری فعال در فیلم شما بدل می‌شود.
* اصلاً چرا باید فیلم بسازیم؟
 بسیاری از فیلمسازها برای ساختن فیلم دلایل و علایق شخصی را عوان می‌کنند. مثلاً «جان وو» کارگردان چینی می‌گوید: دو دلیل برای فیلم ساختن دارم؛ اول چون همیشه در برقراری ارتباط با مردم دچار مشکل بودم، ساختن فیلم راهی است برایم تا پلی میان خودم و بقیه جهان ایجاد کنم. دوم اینکه چون دوست دارم دست به اکتشاف بزنم و چیزهایی از خودم و مردم کشف کنم.
 

 
«تاکشی کیتانو» بازیگر و کارگردان ژاپنی آثاری همچون «جانی منومیک ۱۹۹۵» و «زاتوئیچی فیلم ۲۰۰۳» هم توضیح می‌دهد: سینما چیزی بسیار شخصی است وقتی فیلمی می‌سازم اول و آخر آن را برای خودم می‌سازم. سینما مثل یک جعبه اسباب‌بازی عالی است که با آن بازی می‌کنم، البته یک جعبه اسباب‌بازی خیلی گران‌قیمت. و خجالت می‌کشم وقت‌هایی که با آن خوشم می‌گذرانم. بالاخره زمانی فرا می‌رسد که فیلم دیگر به تو تعلق ندارد و توی قوطی قرار می‌گیرد، سپس این اسباب‌بازی تماشاچیان است و منتقدان. اما نادرست است انکار کنم که پیش از هر کس دیگری برای خودم فیلم می‌سازم.
 

 
* برای دل خودمان فیلم بسازیم یا تماشاچیان؟
حالا که قرار است فیلم بسازیم، برای دل خودمان فیلم بسازیم یا برای جلب نظر تماشاچیان؟ «دیوید لینچ» کارگردان آمریکایی فیلم‌هایی همچون «مرد فیل‌نما ۱۹۸۰»، «بزرگراه گمشده ۱۹۹۷» و «جاده مالهالند ۲۰۰۱» در پاسخ به این پرسش می‌گوید: اگر بخواهید برای خوشایند تماشاچیان کاری بکنید اما برای انجام این کار فیلمی بسازید که احتمالاً نخواهید تماشایش کنید آن وقت است که به سوی فاجعه گام برداشته‌اید.
او ادامه می‌دهد: متوجه شده‌ام اگر کارگردانی برای خودش احترام قائل است، معنایی ندارد که فیلمی بسازد اما کنترل تدوین نهایی آن را در اختیار نداشته باشد؛ بنابراین اندرز من به کارگردان تازه‌وارد این است: از ابتدا تا انتها کنترل فیلم باید در اختیار خودتان باشد. اگر قدرت تصمیم‌گیری نهایی دست شخص دیگری باشد، بهتر است فیلمی نسازید. چون در این صورت بی‌اندازه رنج خواهید برد. این را از روی تجربه می‌گویم.
منبع : فارس
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

آخرین عناوین